جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 10:13 صبح
گمشده
مارچلو،همسر یک تهیه کننده ی تلویزیونی ، در شهر لوس آنجلس کالیفرنیا گم شده بود.ساعت ها، از عصر تا شب، بی هدف سرگردان بود، و سرانجام از منطقه خطر سردرآوردوبه نوبه ی خود متوجه موقعیت آن منطقه شد، و با حالتی عصبی تصمیم گرفت زنگ خانه ای با چراغ های روشن را به صدا درآورد. مردی با لباس راحتی در را گشود.مارچلو وضعیت را توضیح داد و از او خواهش کرد برایش یک تاکسی بگیرد. اما مرد لباس پوشید، اتومبیل خودش را از گاراژ بیرون آورد و او را به هتل رساند.
مرد در راه توضیح داد: حدود پنج سال پیش ، در برزیل بودم. یک شب در شهر سائو پائولو گم شدم. حتی یک کلمه هم پرتغالی بلد نبودم، اما سرانجام یک پسربچه ی برزیلی متوجه مشکل من شد و مرا تا هتل راهنمایی کرد.امروز، خداوند به من اجازه داد دین خود را ادا کنم.
نوشته شده توسط فاطیما | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ